دفتر عشــق که بسته شـددیـدم منــم تــموم شد،
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کار تو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماس رو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ.
چیزی شبیه زندگی داره
دستامو تو دست تو میذاره
باز عشق این کابوس رویایی
دست از سر من برنمیداره
مهتاب چشمات اسمون گیره
وقتی میای غم از دلم میره
محتاجتم پاشو همین حالا
فردا برای اومدن دیره
درکم کن این دیوونگی سخته
با تو خیالم از خودم تخته
شاید ندونی اما باور کن
هر کی که با تو باشه خوشبخته
جز من به هر دیوونه ای شک کن
اسم منو روی لبت هک کن
اسم منو به خاطرت بسپار
تردید رو از دنیای من دک کن
دنیا رو عاشق کن نگاش از تو
دلتنگی و دلشوره هاش از من
درکم کن احساسم ترک خورده
خوب عاشقم شو دلمو نشکن
درکم کن این دیوونگی سخته
با تو خیالم از خودم تخته
شاید ندونی اما باور کن
هر کی که با تو باشه خوشبخته
درکم کن این دیوونگی سخته
با تو خیالم از خودم تخته
شاید ندونی اما باور کن
هر کی که با تو باشه خوشبخته
آخرین شب زندگی نمی دانی طلوع فردا را می بینی یا نه ؟ نمی دانی آخرین شب زندگی
را چگونه سپری می کنی . اما اگر آخرین شب را بدانم ، نه آن شب به دعا بر می خیزم و نه
می نویسم ونه می خوانم نه به خداحافظی می روم و نه برای ِ حلالیت . آخرین شب را تنها به قرص خوابی و خواب عمیقی بسنده می کنم .
با دیدن بعضی صحنه ها نه حق داری حرف بزنی نه حق داری گله کنی چون به تو ربطی نداره چون دیگه مال تو نیست با دیدن بعضی صحنه ها فقط باید خورد بشی .. بغض کنی انقد گریه کنی تا.... خدایاااااااااااااا خسته شدم از شب و روز گریه کمکم کن به بزرگی عزیزترین بنده هات قسمت میدم فکرمو رها کن آرومم کن خیلی دارم عذاب میکشم
خدایا مادرم و تمام مادرارو به تو میسپارم. کمک کن تا پاسخ تک تک زحمتاشو بدم...
مرسی مادر بخاطر تمام شب بیداریات" بخاطر اینکه به من یاد دادی مغرور نباشم" یاد دادی همه رو بالاتر از خودم ببینم و با لبخند با مردم صحبت کنم" خدا روح مادر عزیزانی که از دست رفتن رو قرین رحمت کنه و تو فردوس جاشون بده...
یک مرد ، یـــک زن ... یـــک زوج ... خـوشــبختیشــان پای خودشان !
یک مرد ، یک مرد ... یک شراکت ... ســود و ضررشــان پای خودشان !
یک زن ، یک زن ... یک رفاقــت ... معرفــت و اعتمادشــان پای خودشان !
یک پسر ، یک دختر ... یک رابــطه ... پاکــی و نـاپـاکـیش پای خودشــان !
و انـتـهـــای پیــاده رو ...
یک مــن ، یک تـنهایــی ! ... یک رنــج ... آخـر و عـاقـبتـــش پـای تــو !
درحسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشواربود مردن و روی تو ندیدن
بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر باره بمیرم
تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم بچه که بودیم اگه با کسی
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم.... هیچ ﮐس نمی فهمد
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم; بزرگ که نشدیم هیچ ;دیگه همون بچه هم نیستیم
دو....
سه....
چندين و چند
...هر چقدر مي شمارم خوابم نمي برد
من اين ستاره هاي خيالي را
كه از سقف اتاقم
تا بينهايت خاطرات تو جاري است
....
يادش بخير
وقتي بودي
نيازي به شمردن ستاره ها نبود
اصلا يادم نيست
ستاره اي بود يا نبود
هر چه بود شيرين بود
حتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها.
وبلاگ جملات زیبا. کوتاه وپر معنی.وبلاگ جملات زیبا ***برای ارسال پستهای خود عضو شوید***